اِلا

دارکوب-زانا سالکی

اِلا، یک زن ترنس ایرانی، ماه گذشته در برلین خودسوزی کرد. ماه‌نامه‌ی هم‌سرشت به دنبال مصاحبه و تهیه‌ی مطلب درباره‌ی او بود و برای این شماره تصمیم داشت تا در یادبودِ الا، تصویر روی جلد را به ایشان اختصاص دهد اما با محدودیت‌هایی روبرو شدیم که در آینده به آنها خواهم پرداخت.

در ادامه شعر ارسالی از دارکوب-زانا سالکی را منتشر می‌کنیم که به یادِ ایشان سروده است. اگر این رویداد روی شما تاثیر گذاشته است و نیاز دارید با کسی گفتگو کنید، لطفا با مجله تماس بگیرید.

خواهرم الا

از آن دَم که غم

بازوان چیره‌اش را

پیچید دور شادی ما

و جوهر جهل

سیاه کرد

برگه‌ی سفید زندگی‌مان را

تو بودی

و ما

که عقیم بودیم

از توان دیدن هزاران غم خفته

در هر کدام

از خطوط اطراف لبخندت.

که عقیم بودیم

از توان شنیدن لرزش خفته

در انتهای هر کدام

از خنده‌های آمیخته به حس بارانت

.

خواهرم الا

رویای ثمر درخت ما

چیزی جز

سایه‌ی سنگینِ کفن‌گون

درخت گردو نبود

و باغچه‌ی آرزوهای ما

با آبِ سرابِ فردا

تشنه‌ی ماند.

در این حین تو اما

با صبر

بر مرداب زندگی

نیلوفرهای امید را سبز کردی

و در انتهای نگاهت

انتظار طلوع خورشید را

نگاه داشتی

.

خواهرم الا

چه بی‌شرم بود

این باد سرد استخوان‌سوز

که ته مانده‌های انتظار را

در انتهای نگاهت

با لمس دستان زبرش

خشکاند

و تو رفتی، وُ

ما ماندیم

با چشمانی از حدقه بیرون‌زده

برای دیدن بار نخست

پرواز نیلوفرهای آبی

و خالی کردن جا

برای جوانه‌زدن اندوه‌های خفته

در اطراف لبخندت

و گوش‌هایی تیزشده

برای شنیدن بار نخست

پژواک مانده از لرزش‌های نهفته

در انتهای خندههای آمیخته به حس بارانت

و دندان‌هایی که از حسرت

لب گزیدند

.

خواهرم الا

بیا تا لبخندت را

گلدوزی کنیم

بر پیکر خاطره‌ها

بیا تا خنده‌هایت را

بار دیگر جاری سازیم

همچون رود

بسوی دریا

بیا تا بار دیگر نیلوفرهای آبی را

سبز کنی و این‌بار

هدیه بدهیمش

به کودکی الا

برای دلجویی از دلِ الا

و بار دیگر جمع کنیم

ذره ذره

انتظار طلوع خورشیدِ

در انتهای نگاهت را

برای فرداهای الا

.

خواهرم الا

پس از آن ما خواهیم رفت

بسوی دیروزها، پریروزها

تا بخندیم

به ریش پدر

به ریش مادر

به ریش خواهر

به ریش برادر

به ریش حقوق بشر

به ریش موذیِ این جبر

و برگردیم

بسوی فرداها

فرداها

فرداها

فرداها

.

خواهرم الا

تو همچنان اینجایی

تو همچنان زنده‌ای

در ذره ذره‌ی فرداها

.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s