درک ساختمان فکری افراد اغلب پیچیدهترین ساختار روان شناختی یک بشر است. از آن اگر گذر کنیم و خط قرمزهای شخصی را به میان نیاوریم، بزرگترین ضربه را به فرد وارد میکنیم که احتمالا تا سالها با آن درگیر است و شاید تا اواخر عمر این ناهمگونی خودش با اطرافیان را از یاد نبرد.
تلاش برای آشنایی با مفاهیم و مطالعه سرگذشت افرادی که بعد از پی بردن به ماهیت و هویت جنسی خود دچار سردرگمی، ترس و یا خودزنیِ جنسی و روانی میشوند، مهمترین نکته است. نکتهای که اغلب از نگاهها پنهان میماند و از زاویهای دیگر باور و یا به اشتباه درک میشود. همهی اینها اختلال ایجاد میکنند.
کم نیستند آنان که هراس از پرسه زدن در گذشتهشان عامل نابودی درونی امروزشان شده است. پیر شدهاند و فرتوت اما هنوز دستی در آتش بیهوده پنداری خود و یا آفرینش خود را دارند و مدام به آن فکر میکنند.
به کجا برویم؟ راهکار دفع زائدههای روحی کوییرها چیست؟
پنداشتم از خاطرات شخصی خودم بگویم که سراسر از همین موانع و زائدههاست اما نه، این درست نیست. عین خطاکاری و مرگ است که راهکارهای ذهن پر پیچ و خم و پر از حفرههای نادانی خودم را ارائه کنم. پس به جای آن، از درددلهای پیر و سالخوردهای مینویسم که مرهم دوران جوانیاش، امروز خوراک خاک شده است. به واقع غم به لایههای درون روانش نفوذ کرده و درد روحی امانش را بریده است. عنقریب که جانش را بگیرد اما از او پرسیدم که چه چیزی تو را به ادامه دادن ترغیب میکند؟ پاسخش هنوز بعد از روزها با من مانده است که گفت: خیالِ با من بودنش …. او خود را عاشق ترین مرد جهان میداند که بعد از هفت سال هنوز داغدار عشقی پرسوز و گداز است.
راهکارها و مقصودم از راهکار، جادهای در ذهن ماست که به برون رفت از ناملایمات روزمره کمک میکند و به گمانم در هر شخص متفاوت از دیگریست. چه بسا من با فنجان چای آلبالو برای لحظهای آرام بگیرم و دیگری با پشت سر گذاشتن همه چیز. باید به سرگذشت روابط اجتماعی خود با اطرافیان رسید. آنجا که برهم کنش اذهان ما را شکل داده و امروز به راحتی از کنارش میگذریم. به قول خانم لیلی گلستان: درد و غم با ما عجین است فقط باید راه صلح آمیزش را پیدا کنیم، پنهان نکنیم، غر نزنیم، اشک نریزیم؛ سازگارش کنیم.
همواره بزرگترین دغدغهام حفظ روحیه خودباوری، اعتماد به نفس و اتحاد درونی بوده است که سعی میکنم به دیگر همحسهای مجاورم هم با قدمی در این موارد کمک کنم.
ما امروز دچار جنگ درونی هستیم، جنگی که پایانش بر ما سخت خواهد بود. کسی که سرعت واکنشهایش کودکانه و ناپخته است را نادیده میگیرند.
ما نیز همین طور از قدمهای کمکی مطالعه و افزودن به کوله بار اندیشه خود غفلت نکنیم که ما آهن داغ دیدهی آتشی هستیم که خانواده، مذهب، فرهنگ، تحصیلگاه و کلیت اطرافیان جهانمان بر ما تحمیل و با محیط پیرامون سازگار کردند.
این داغ بر ما مقدس است… .